A Windows To Liberty World With Economic Weblog

in this web log diffrent economic notes and articles are saved. its free to use these texts and ready to recieve your opinions and texts to farsi or english

اثر هدفمند شدن یارانه ها بر اقتصاد خارجی ایران چیست؟

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

این مقاله را روزنامه دنیای اقتصاد خواندم:
در اهميت داشتن سابقه كار


جفری تاکر
مترجم: شاهین رسولیان
منبع: میزس
از آنجایی که جوانان در نتیجه رکود، قوانین، قانون کار کودکان و قانون حداقل حقوق که بسیار پر دردسر است قافیه را در بازار کار می‌بازند، اینجانب این پیشنهاد غیر‌قابل تعمق را ابراز می‌دارم: جوانان باید بتوانند در هر زمان و هر مکانی که می‌توانند مجانی کار کنند.


علت این امر کسب اعتبار و توصیه نامه مناسب است. داشتن نظر مثبت کارفرما هنگام اقدام برای استخدام شدن بسیار ارزشمند است و یقینا ارزشمندتر از پولی است که ممکن است از روش‌های دیگر به دست بیاید.
من در بسیاری از مقاله‌هایم در کتاب «برای صبحانه» سعی کرده‌ام هم نتیجه آشفتگی قابل پیش‌بینی کنونی را بیان کنم و هم راه‌حل آن را، اما در ابتدا اجازه دهید تا دو داستان در مورد این بحث بیان کنم. اول نمونه‌ای از بدترین نوع کارمند ممکن و دوم نمونه‌ای از یک دوراندیشی نتیجه بخش. داستان اول از شغلی شروع می‌شود که من در دوران نوجوانی بر عهده داشتم. من با تعدادی از کارکنان دیگر در یک مغازه لباس فروشی کار می‌کردم. یک روز ريیس مغازه وارد شد و به همکار من گفت: «لطفا کراوات‌های روی این میز را مرتب کن.» همکار من صبر کرد تا مدیر برود و سپس زیر لب غرغر کرد که: «من این کار را با این حداقل حقوق که می‌دهی انجام نمی‌دهم.»
من با شنیدن آن حرف واقعا خشکم زد و در مورد این مساله مدت‌ها فکر کردم. کارمند قبل از انجام کار خواستار ازدیاد حقوق بود، در حالی که او از ابتدا هم برای انجام اموری مثل مرتب کردن کراوات‌ها استخدام شده بود. این رفتار حتی از نافرمانی هم بدتر بود. او بر این باور بود که ارزشی که او برای شرکت دارد هرگز نباید بیشتر از ارزش حقوقی باشد که شرکت به او می‌پردازد. اگر این باور درست باشد، این سوال پیش می‌آید که پس اصلا چرا یک نفر باید او را استخدام کند. هدف هر کارفرمایی این است که ارزشی بیشتر از حقوقی که به کارکنان می‌دهد، برای خود به دست آورد. در غیر‌این‌صورت نه کلا رشدی صورت می‌گیرد و نه هیچ پیشرفت و مزیتی برای کارفرما ایجاد می‌شود. از طرف دیگر هدف هر کارمند هم باید این باشد که بیشتر از حقوقی که دریافت می‌کند برای شرکت منفعت داشته باشد؛ چراکه به این وسیله می‌تواند بنیان محکمی برای کسب ترفیع و ارتقا در سازمان فراهم آورد. نیازی نیست که یادآوری کنم در این‌گونه مشاغل سرپیچی از فرمان کارفرما خیلی به طول نمی‌انجامد.
در مقابل داستان جدیدتری هم دارم. مدتی قبل تلفن من زنگ زد. تلفن از بخش استخدام یک دانشگاه بود. مردی که تماس گرفته بود در مورد عملکرد فردی که سال گذشته کمی روی سایت Mises.org کار انجام داده بود، پرس و جو می‌کرد. من می‌توانستم به آن مرد در مورد جوان بی‌نظیری توضیح دهم که در یک بحران واقعا سنگ تمام گذاشت و اینکه چگونه در سه روز متوالی، روزی 19 ساعت کار کرد، چگونه با پشتکار نرم‌افزار جدید را یاد گرفت، چگونه خود را خونسرد نگه می‌داشت، چگونه بزرگوارانه رفتار می‌کرد و تخصص خود را در میان 80 نوع دوشاخه برق متفاوت و پایگاه‌های داده به کار می‌گرفت، چگونه راه خود را در لا به لای مشکلات اجتناب‌ناپذیر می‌یافت، چگونه مسوولیت نتایج کار را به عهده می‌گرفت و همچنین بسیاری موارد دیگر. آنچه را که من به مصاحبه‌کننده نگفتم این بود که این شخص تمام این کارها را بدون هیچ چشمداشت و حقوقی انجام داد. آیا این واقعیت بر گزارش بنده از عملکرد این شخص تاثیر داشت؟ من خیلی مطمئن نیستم، ولی به نظر می‌آمد که مصاحبه‌کننده به احساس احترام و ارادت بنده نسبت به کاری که این شخص برای موسسه Mises انجام داده بود، پی برد. مصاحبه‌کننده به من گفت که او 15 سوال در این رابطه نوشته بود که از من بپرسد، اما من همه آنها را در لا به لای صحبت‌هایم پاسخ داده بودم و او از شنیدن این خصوصیات به شگفت آمده بود.
به آن شخص پیشنهاد کار شد. او کار عاقلانه‌ای کرد؛ او یک هواخواه برای تمام زندگی خود پیدا کرد. هر چه شرایط اقتصادی سخت‌تر باشد کارفرماها بیشتر دوست دارند بدانند که از استخدام کارکنان چه چیز نصیبشان می‌شود. همه درخواست‌های کاری که به دور ریخته می‌شوند پر از سوابق و مدارک تحصیلی هستند و آنقدر جذاب هم نوشته شده‌اند که جلب‌نظر کند. همه اینها فقط کاغذ هستند. آنچه که امروز مهم است این است که یک شخص چه کاری می‌تواند برای یک بنگاه انجام دهد. رزومه یک فرم رسمی است، ولی تحت چنین شرایطی بر مبنای رزومه نمی‌توان تصمیم گرفت، اما ريیس یا مدیر قبلی شما که با بی‌رغبتی و بی‌حوصلگی با کارفرمای بالقوه شما صحبت می‌کند چه؟ محتوای این صحبت از خیلی چیزها با ارزش‌تر است.
متاسفانه مشکل بسیاری از جوانانی که نمی‌توانند کار پیدا کنند این است که دارای تجربه و سابقه کاری نیستند تا بتوانند خود را عرضه کنند. آنها تمام زندگی خود را به امید ایده آل‌های بزرگی که در انتظار هر محصل و تحصیلکرده‌ای است، تلف نموده‌اند. علاوه‌بر تعداد زیادی جامعه شناس، تاریخدان و فارغ‌التحصیلان علم ارتباطات و بازاریابی، تعداد بیشماری مهندس هوافضا، ریاضیدان و حتی وکیل هم وجود دارند که در چنین مخمصه‌ای گیر افتاده‌اند.
بدتر از آن سنگینی وام‌های دانشجویی است که مزید بر علت است. امروز بچه‌ها با شش حالت بدهی فارغ‌التحصیل می‌شوند که اگر شغلی را قبول کنند موظفند که در مدت کوتاهی آن بدهی‌ها را بپردازند، اما بدون هیچ دورنمایی برای استخدام خارج از والمارت و استارباکس، آنها ترجیح می‌دهند که در مدرسه بمانند و مدرک دیگری بگیرند به این امید که شرایط بازار کار تغییر خواهد کرد. این امر دامی وحشتناک است. آنها ساختار زندگی خود را حول این امید واهی ترتیب داده‌اند که یک شغل پر درآمد در انتظار تحصیلکرده‌ها است، اما چنین چیزی وجود ندارد. یک شغل کم‌درآمد حتی برای پرداخت اجاره خانه و بدهی‌های معوق وام هم کافی نیست.
در کجا داوطلب شوید؟ یک جای غیر‌انتفاعی مثل کلیسا یا گروه‌های آموزشی، خوب به نظر می‌رسند، اما بهتر از آن کار پرورش گیاهان محلی، خدمات باغبانی، پست خانه یا چاپ خانه یا حتی شرکت‌های وکالت است. شما می‌توانید به‌صورت غیر‌رسمی درخواست کار کنید، اما باید مشخص کنید که توقع حقوق ندارید. اگر مشکلات قانونی در این راه وجود دارد سعی کنید به‌صورت حاشیه‌ای با آنها کار کنید. اگر پذیرفته شدید
(نه براساس قضاوت زودهنگام)، ساعاتی را برای خودتان برنامه‌ریزی کنید و از آن ساعات برای ارتباط با کارفرماها و کارکنان دیگر استفاده کنید. از خود یک انسان کارآمد و قابل اطمینان بسازید. سعی کنید تا حد ممکن اشخاص بیشتری را بشناسید. توضیح دهید که شما برای کسب تجربه که بسیار برای شما ارزشمند است، کار می‌کنید. این کار را برای 6 ماه تا نهایتا یک سال انجام دهید. در این صورت شما دارای تجربیات زیادی خواهید بود و با دستی پر به سراغ کارفرماهای مورد نظر خود خواهید رفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر